بایرون کیتی
بایرون کثلین راید (همه او را کیتی صدا میزنند) در اوایل دهه سوم زندگی خود دچار افسردگی حاد شد. او که هم بازرگان و هم مادر بود در شهری کوچک واقع در منطقه کویری کالیفرنیای جنوبی زندگی میکرد. به مدت تقریباً یک دهه با شتاب در گرداب پارانویا، خشم و نفرت از خود فرورفته و مدام به خودکشی فکر میکرد. دو سال آخر بیشتر اوقات قادر به ترک رختخوابش نبود. سپس یک روز صبح در فوریه 1986، ناگهان به معرفت نوعی شهودی رسید که زندگیاش را زیرورو کرد. در آیین هندو و بودا برای تجربههای این چنینی عناوین گوناگونی وجود دارد. کیتی آن را “آگاه شدن از واقعیت” مینامد. او میگوید در آن لحظه بیزمانی، “پی بردم هنگامیکه افکار خود را باور دارم، زجر میکشم اما زمانی که آنها را باور ندارم، عذابی در کار نیست و این آگاهی درمورد همه انسانها صدق میکند. رهایی به همین سادگی است. متوجه شدم که زجر کشیدن اختیاری است. فهمیدم شادی که در درون من وجود دارد، هرگز حتی برای یک لحظه ناپدید نشده است. این شادی همواره درون همه وجود دارد.
خیلی زود پس از این واقعه، خبرها درباره “بانوی روشن ضمیر” در شهر بارستو پیچید، مردم شروع به جستوجوی وی کردند و از او درمورد آزادی را که این چنین وجودش را نورانی کرده بود، جویا شدند. کیتی مطمئن بود هر آنچه آنها به آن نیاز دارند، حضور شخص او نیست، بلکه دستیابی به راهی است که او درک کرده بود. روش خودکاوی کیتی که وی آن را “کار” مینامد، تجسمی کلامی است از پرسشهای بیکلامی که آن صبح فوریه در ذهنش بیدار شده بودند. روشی ساده اما بسیار قدرتمند که تنها به یک قلم و کاغذ و ذهنی باز نیاز داشت. هنگامیکه گزارشها دربارۀ دگرگونیهای چشمگیر افراد با استفاده از روش “کار” کیتی منتشر شد، از او دعوت شد تا آن را به صورت عمومی در نقطهای دیگر در کالیفرنیا، پس از آن در کل ایالات متحده و نهایتاً اروپا و سراسر دنیا ارائه دهد. اکنون پنج سال است که گهگاه بدون وقفه به این منظور سفر میکند، او این روش را در مراسمهای عمومی رایگان، زندانها، بیمارستانها، کلیساها، شرکتها، آسایشگاههای زنان قربانی خشونت، دانشگاهها و مدارس، در برنامههای فشرده آخر هفته و مدرسه نُه روزه خود در اختیار صدها هزار نفر قرار داده است.